میدونم نیستیو بازم دیوونممم به پات نشستم

میدونم منوو نمیخواییی اما باز عاشقت هستم

کاش یکی بگه یه خوابه اینکه من تورو ندارمم

چشامو واکنم از خواب باز ببینمت کنارم

قول دادی به من که هیچوقت نگیری ازم نگاتوو

ارزوم شده ببینم باره دیگه اون چشاتو

تو نبودنت کنارم هیشکی جاتو نمیگیره

وقتی که تورو ندارم دلم از زندگی سیررررههه

مگه تو قول ندادی ؟ قول دادی به من که هیچوقت نگیری ازم نگاتووو

ارزوم شده ببینم باره دیگه اون چشاتو

تو نبودنت کنارم هیشکی جاتو نمیگیره

وقتی که تورو ندارم دلم از زندگی سیرهه

هوای بوی تنت را کرده ام ، میدانی پیرهن جدایی ات بدجور به قامتم گشاد است ...

گفته بودم بی تو سخت میگذرد ، بی انصاف حرفم را پس میگیرم بی تو انگار اصلا نمیگذرد ...

همدم تمام این شبهای تنهایی تو نبودی

بلکه بغضی بود نیمه تمام که میخواهد تمام کند مرا ...

تو هم برو ...

مبادا از انهایی که مرا تنها گذاشتند جا بمانی

عزیزه دلم ...

هنوز وقتی اسمان دلم ابریست

لمس سبک دستان مهربانت را روی موهایم حس میکنم

تو هنوز با همه ی نبودنت

تنها پناهگاه من از این ادمهایی ...

تا حالا شده در اتاقتو ببندی ... چراغارو خاموش کنی ... پتو رو بکشی رو سرت

چشاتو اون زیر باز کنی صدای نفس هاتو بشنوی

تیک تاک ساعت پتک بشه تو مغزت

سیاهی ببینی ... تنهایی ببینی

یاد گذشته بیفتی گریت بگیره ... ضجه بزنی

هق هق هاتو قورت بدی تا کسی نشنوه صداشو

بعد بفهمی چقد تنهایی

بهد بفهمی چقد بیکسی

بعد بفهمی هیچی نیستی

نشده ؟

خدااااااا